^…

امروز با سوم شخص

 دیروز با اول شخص بوده ای

بودن یه لحظه با تو آرزومه، گریه میکنم و بغضی تو گلومه
دیگه عشقی نمونده که براش بخونم، میگی دوسم نداری و میری
گناهت اینه که به من اسیری، دیگه عشقی نمونده تا براش بخونم
میگی دوسم نداری و میری، گناهم اینه که ازم دلگیری
گفتم عاشقتم به تو، از اولین روز زیادی میخواستمت
چون عشقت اولین بود، هر روز دیدن تو تا صبح، وقت تلفی بود
یعنی همه حرفایی که زدی الکی بود؟
من نمیتونم قبول کنم دلتو دزد برد، من نمیتونم فکر کنم به کسی جز تو
بگو خدایی جز تو کی توی فکر منه، کی توی نبود تو فقط توی فکر و غمه
میری برو جای تو میشینه قطعا یکی، آره برو نمیخواد تو خوبی از من بگی
میری برو خواهشم فایده نداره، میدونم که دلت کجاستواسه کیا نگرانه
میری برو وقتی رفتی دیگه قیدتو زدم، ببین رفتی و دوستات شمارتو ازم
میخوان ولی هیچ اعتباری نیست، میری برو بعد از این دیدنت اتفاقی نیست
بودن یه لحظه با تو آرزومه، گریه میکنم و بغضی تو گلومه
دیگه عشقی نمونده که براش بخونم، میگی دوسم نداری و میری
بودن یه لحظه با تو آرزومه، گریه میکنم و بغضی تو گلومه
دیگه عشقی نمونده که براش بخونم، میگی دوسم نداری و میری
گناهم اینه که به من اسیری، دیگه عشقی نمونده که براش بخونم
میگی دوسم نداری و میری، گناهم اینه که ازم دلگیری